نوشته شده توسط : ArezoO0

سلااااااااااااااام ! !!! !!!!!

خالتون خوفه و کیفتون کوکه؟

من که خیلی خوفم!

آخه تابسون من از الان داره شروع میشه حالا جیــــــــــــــــغ کــــــــــــــــــــف شله شله شاباش شاباش!!!

دســــــــــــــت  رقــــــــــص   قـــــــــر  !!! بیا وســـــــــــــــــــــــــــــــــــط!! حالا بندری! تکــــــــــــنو!!

آره دیگه دیروز آخرین روز کلاسای تابسونی بود به دلیل ماه رمضون دیگه تو شهریور کلاس نداریم!

هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووورا!!

ای ول به این ماه رمضون!

البته واسه بعضی از بچه ها که کل تابسون،تابسون بود... منظورم بچه هایی مث نسرین، صدف و نگاره! واسه خودشون خوش میگذروننااا....اصلا نیومدن مدرسه!

از مدرسه بگذریم...

آهان یکشنبه عصر با فهیم رفتیم خونه ریحانه.

خیلی خوش گذشت دس ریحانه درد نکنه یک تدارکاتی دیده بوووود جاتون خالی!

بعد قرار شد دسته جمعی بریم نت .... این وسط ای دی اس ال ریحانه وقت گیر آورده بود کانکت نمیشد ما هم بی خیال شدیم رفتیم نشسیم غیبت کردیم!!

تازه جز فهیمه قرار بود زهرا و مینا هم بیان که به دلیل اعتراضات مکرر فهیمه به دلیل ناسازگاری با مینا دعوتشون لغو شد!

آخه یه بار نیس که این دوتا همدیگرو ببینن و نیفتن به جوووون هم!

دوشنبه هم کلاس فیزیک بود که من نرفتم. بیدار شدم هااااا... ولی حوصله نداشتم خودم زنگیدم به فهیمه گفتم نی میام!

دیروز هم که فیزیک و ریاضی داشتیم ...فیزیک که مث همیشه چرت بود ریاضی هم همینطور !

راسی جلسه قبل همه رفته بودن تخته پاک کن شسته بودن جز من. این جلسه من دیر تر از همه اومدم آقای خ به من گف برم تخته پاک کنو بشورم....من هم رفتم تو آبخوری و گرفتمش زیر آب و چون ترسیدم زیادی خیس بشه زیاد فشارش ندادم...

هیچی دیگه اومدم و تخته پاک کن رو دادم دس خ! ایشون هم شروع کرد به چلوندنش(راسی ما برای پاک کردن تخته از ابر استفاده میکنیم) مایعی نارنجی رنگ شروع کرد به ریختن از تخته پاک کن!

بچه ها زدن زیر خنده... آقای خالقی گف تو چجوری این تخته پاک کن رو شستی ...به نظرم نمی شستی بهتر بود!! بعد من هم زدم زیر خنده گفت نمیخواد گریه کنی حالا!!! عوضش آب هویج خوبی درس شد به نظر میاد شیرین باشه!!!!!!!!

البته بعد از یه مدت رنگ نارنجیه به صورت کرم در اومد و آقای خ گف با سنگ های کف پوش ست شده! تازه شده شیر هویج!

 بعد از مدرسه هم که گرفتم خوابیدم ناهار هم نخوردم بعدازظهر تند تند ناهار و عصرونه و شامم رو مشترکا خوردم رفتم کلاس نجوم...

اونجا هم بدک نبودخوش گذش راسی فردا میرم کویر واسه رصد آخه شهاب بارونه فک کنم از تو شهر هم پیدا باشه شما هم ببینین بارش برساوشیه!

من به ریحانه و فهیمه هم گفتم بیان گفتن نه! محمدامین داداشم که حتما میاد ... محمدصادق دوست داداشم هم همینطور... می مونه فاطمه دختر عمه ام ... که خودش میدونه اگه نیاد من زنده اش نمیذارم واسه همین میاد....

راسی محمدامین 9 سالشه...محمدصادق11 و فاطمه هم 12 سالشه...

خاطرات کویرو مینویسم کار ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟

راسی یه مژده ...میخوام واسه پست بعدی عکسای همایش 6 مدرسمون رو بذارم حتما بیاین ببینین فک کنم جمعه بتونم عکساشو آپ کنم منتظر باشین پلیز!

بااااای!!

پ.ن (طنز):

خداوندا ماه رمضان را همانند جام جهانی هر چهارسال یکبار و هربار در یک کشور قراربده و ما را در مرحله مقدماتی حذف بفرما!

الهـــــــــــی آمــــــــــــــــــــیـن !

 





:: بازدید از این مطلب : 1345
|
امتیاز مطلب : 645
|
تعداد امتیازدهندگان : 204
|
مجموع امتیاز : 204
تاریخ انتشار : 20 / 5 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
payam-lonlyboy در تاریخ : 1392/3/27/1 - - گفته است :
mitonid gomshodeye mano peyda konid,dlam brash tangideeeeeeeeeee


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: